المدینه ـ ۱۴ مورد در ۱۴ آیه
«الْمَدِینَةِ
الْمَدِینَةَ«
1- وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ (15الحجر
٦٧)
:: و مردم شهر، شادىکنان
روى آوردند.
2- وَکَانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ
وَلَا یُصْلِحُونَ (27النمل ٤٨)
و
در آن شهر، نُه دسته بودند که در آن سرزمین فساد مىکردند و از در اصلاح درنمىآمدند.
3- وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَىٰ قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا
الْمُرْسَلِینَ (36یس ٢٠)
و
[در این میان] مردى از دورترین جاى شهر دوان دوان آمد، [و] گفت: «اى مردم، از این
فرستادگان پیروى کنید.
4- وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن
نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ (12یوسف
٣٠)
و
[دستهاى از] زنان در شهر گفتند: «زن عزیز از غلام خود، کام خواسته و سخت خاطرخواه
او شده است. به راستى ما او را در گمراهى آشکارى مىبینیم.»
5- فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خَائِفًا یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی
اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ إِنَّکَ لَغَوِیٌّ
مُّبِینٌ (28القصص ١٨)
صبحگاهان
در شهر، بیمناک و در انتظار [حادثهاى] بود. ناگاه همان کسى که دیروز از وى یارى
خواسته بود [باز] با فریاد از او یارى خواست. موسى به او گفت: «به راستى که تو
آشکارا گمراهى.»
6- وَجَاءَ رَجُلٌ مِّنْ
أَقْصَى الْمَدِینَةِ یَسْعَىٰ قَالَ یَا مُوسَىٰ
إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ
النَّاصِحِینَ (28القصص ٢٠)
و
از دورافتادهترین [نقطه] شهر، مردى دوان دوان آمد [و] گفت: «اى موسى، سران قوم
در باره تو مشورت مىکنند تا تو را بکشند. پس [از شهر] خارج شو. من جداً از
خیرخواهان توام.»
7- قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم
بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَٰذَا لَمَکْرٌ مَّکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ
تَعْلَمُونَ (7الأعراف ١٢٣)
فرعون
گفت: «آیا پیش از آنکه به شما رخصت دهم، به او ایمان آوردید؟ قطعاً این نیرنگى است
که در شهر به راه انداختهاید تا مردمش را از آن بیرون کنید. پس به زودى خواهید
دانست.»
8- لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ
الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا
یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا (33الأحزاب
٦٠)
اگر
منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى هست و شایعهافکنان در مدینه، [از کارشان]
باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط مىکنیم تا جز [مدتى] اندک در همسایگى تو
نپایند.
9- یَقُولُونَ لَئِن
رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ
الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ
وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ (63المنافقون
٨)
مىگویند:
«اگر به مدینه برگردیم، قطعاً آنکه عزتمندتر است آن زبونتر را از آنجا بیرون
خواهد کرد.» و[لى] عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است؛ لیکن این
دورویان نمىدانند.
10- وَمِمَّنْ حَوْلَکُم مِّنَ
الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ
مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم
مَّرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٍ (9التوبة ١٠١)
و
برخى از بادیهنشینانى که پیرامون شما هستند منافقند، و از ساکنان مدینه [نیز عدهاى]
بر نفاق خو گرفتهاند. تو آنان را نمىشناسى، ما آنان را مىشناسیم. به زودى آنان
را دو بار عذاب مىکنیم؛ سپس به عذابى بزرگ بازگردانیده مىشوند.
11- وَأَمَّا الْجِدَارُ
فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ
وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ
أَن یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ
وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ
صَبْرًا (18الکهف ٨٢)
و
اما دیوار، از آنِ دو پسر [بچه] یتیم در آن شهر بود، و زیر آن، گنجى متعلق به آن
دو بود، و پدرشان [مردى] نیکوکار بود، پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم] به حد
رشد برسند و گنجینه خود را -که رحمتى از جانب پروردگارت بود- بیرون آورند. و این
[کارها] را من خودسرانه انجام ندادم. این بود تأویل آنچه که نتوانستى بر آن
شکیبایى ورزى.
12- وَدَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَىٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا
فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَٰذَا مِنْ
عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ
فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیْهِ قَالَ هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ
إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ (28القصص
١٥)
و
داخل شهر شد بىآنکه مردمش متوجه باشند. پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت:
یکى، از پیروان او و دیگرى از دشمنانش [بود]. آن کس که از پیروانش بود، بر ضد کسى
که دشمن وى بود، از او یارى خواست. پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت. گفت: «این
کار شیطان است، چرا که او دشمنى گمراهکننده [و] آشکار است.»
13- وَکَذَٰلِکَ بَعَثْنَاهُمْ
لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا
لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا
لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَٰذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَىٰ طَعَامًا
فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا
(18الکهف ١٩)
و
این چنین بیدارشان کردیم، تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند. گویندهاى از آنان
گفت: «چقدر ماندهاید؟» گفتند: «روزى یا پارهاى از روز را ماندهایم.» [سرانجام]
گفتند: «پروردگارتان به آنچه ماندهاید داناتر است، اینک یکى از خودتان را با این
پول خود به شهر بفرستید، تا ببیند کدام یک از غذاهاى آن پاکیزهتر است و از آن،
غذایى برایتان بیاورد، و باید زیرکى به خرج دهد و هیچ کس را از [حال] شما آگاه
نگرداند.
14- مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن
یَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلَا یَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ
ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی
سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ
مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا
یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (9التوبة ١٢٠)
مردم
مدینه و بادیهنشینان پیرامونشان را نرسد که از [فرمان] پیامبر خدا سر باز زنند و
جان خود را عزیزتر از جان او بدانند، چرا که هیچ تشنگى و رنج و گرسنگیى در راه خدا
به آنان نمىرسد؛ و در هیچ مکانى که کافران را به خشم مىآورد قدم نمىگذارند و از
دشمنى غنیمتى به دست نمىآورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحى براى آنان [در
کارنامهشان] نوشته مىشود، زیرا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند.
This document is printed with Zekr
1.1.0 (http://zekr.org).